کرونا و ناگفتههای پزشکی که تا یک قدمی مرگ رفت
قول و قراری مقدس در نفسهای آخر زندگی، نجاتبخش شد؛ بعد از احیا همه چیز فرق کرد و قرار بر این شد نذر ایستادگی تا پای جان و تا لحظههای آخر پاندمی قرن برقرار باشد…
یک قرن بعد از پاندمی آنفلوآنزای اسپانیایی که در بحبوحه جنگ جهانی اول رخ داد، ویروس دیگری از چین پا به عرصه وجود گذاشت و تمام پیشرفتهای علمی و ساختارهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و … بشر را تهدید کرد. در کمین انسان در جانها رخنه کرد و ارمغان تاریک مرگ و سیاهی را برای جهان به همراه آورد؛ چه بسیار انسانهایی که با علامت مثبت کرونا از زمین پر کشیدند، چه آرزوها و امیدهایی که زیر خاک رفته و چه خانوادههایی دلخون شدند از حجم از دست دادنها و دیدارهایی که به قیامت ماند…
در همین هول و هراسها بود که سپیدپوشان دیارمان، عزم جزم کردند به نجات مردمانشان و ساز حماسهسازی را کوک کردند؛ حماسهای به وسعت دلهایشان و با نذر جانهایشان. پزشکان و پرستارانی که از همان ابتدای ورود بیماری به کشور با دست خالی در مقابلش ایستادند تا نگذارند مردم بیشتری پر پر شوند. خودشان بارها و بارها بیمار شدند، تا پای مرگ رفتند، از دیدار پدر، مادر، همسر و فرزند و … محروم ماندند و حتی برخیشان در این غربت جان دادند، اما باز هم برای حفظ جان مردم ایستادند. سرم در دست، تبدار و با نفسی تنگ، باز هم بر بالین بیمار حاضر شدند تا نفس بیماران به شماره نیفتد.
(خبرگزاری ایسنا)