سیاسی

واکنش عطریانفر به حواشی انتخاب رئیس اتاق بازرگانی ایران/ یا باید برانداز شویم، یا اصلاح‌طلب یا منفعل؛ راهِ دیگری نیست

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در چند روز گذشته، ناصر ایمانی، فعال سیاسی اصولگرا و محمد عطریانفر، فعال سیاسی اصلاح طلب مهمان کافه خبر خبرآنلاین بودند. عطریانفر در بخشی از اظهارات خود به بیان نکاتی درباره راهکار افزایش اعتماد مردم در انتخابات، حمایت از حسن روحانی، گفت‌وگوها و …. پرداخته است که در ادامه می خوانید.

موضوعی که هر دو بزرگوار به آن اعتقاد دارید بحث نارضایتی عمومی حاکم در فضای کشور است؛ آقای عطریانفر معتقدند این موضوع پس از انتخابات سال ۱۴۰۰ بیشتر شده و آقای ایمانی معتقدند که طی یک فرآیندی ۲۰ ساله و با عملکرد چند دولت و مجلس کار را به اینجا کشانده است، در حال حاضر راه حل چیست و چه کسی باید برای افزایش اعتماد یا رضایت مردم کاری انجام دهد؟

عطریانفر: نظارت استصوابی پدرِ انتخابات را درآورده / ایمانی: دلیل مشارکت پایین که رد صلاحیت ۱۰ یا ۲۰ نفر نیست

گپ و گفت جذاب عطریانفر و ایمانی؛ از تلاش نیروهای پنهان برای ساقط کردن «جمهوریت» نظام تا «افسردگی سیاسی»

ما اساسا در مقامی نیستیم که در اینجا مصادیق مورد اتهامی را مشخص کنیم و بگوییم که باید یقه چه کسی را در این نابسامانی سیاسی بگیریم. ما بیشتر سعی در بیان مفاهیم و موضوعات کلی هستیم تا به اصطلاح ضمیر، مرجع خودش را پیدا کند.

هر اقدام، فعل و عمل سیاسی متکی بر یک ذهنیت سیاسی است و پایه روانی، ذهنی و درونی دارد که اگر روی آن متمرکز شویم، مسئله حل می‌شود. می‌خواهم تاکید کنم که ما در مقامی نیستیم که اینجا نفس عمل سیاسی غلط یا درست را تعیین کنیم و بگوییم چرا اینچنین است؟ نه! ما باید یک پله بالاتر برویم تا ردّ این مسئله را در ذهنیت‌ها پیدا کنیم.
نیرویی پنهان می‌خواهد جمهوریت نظام را ساقط کند

باورم این است که در یک فراسوی تاریخی ۳۰ ساله پس از رحلت حضرت امام (ره)، علی‌رغم اینکه جانشینی درست و مناسبی هم برای رهبری ایران شکل گرفت (که حضرت آیت الله خامنه‌ای هستند) اما بدنه و نیروهایی پنهان تلاش کردند جوهر و حقیقت انقلاب ایران را که در واقع جمهوریتی متکی بر ظرفیت رهبری امام (ره) یک پیروزی بزرگ و شگفت را در ایران رقم زد، از حیّض انتفاع ساقط و جمهوریت را در ذهنیت نظام اسقاط کنند همچنین نظام را در ذهنیت جامعه بشکنند و این جریان متاسفانه روز به روز به وسیله عوامل پنهانی قدرت و قوّت می گیرد.

آنها بسیار علاقمندند که قرائت ایمانی و اسلامی و قرائت مردمی رهبری ایران، چه آیت الله خامنه‌ای و چه حضرت امام (ره) در جامعه ما ریشه و تعمیق پیدا نکنند.

این جریان و افراد چطور قدرت گرفتند؟

عطریانفر: توانستند از فرصت‌ها و بزنگاه‌هایی برای خودشان حاشیه‌نشینی کنند یا بروند در ذهنیت‌ها و معادلات را به هم بزنند. از فرصت‌هایی که در رقابت‌های سیاسی شکل گرفته، فرصتی برای خودشان رقم زدند در حالی که نه به چپ و نه به راست اعتقادی نداشتند و دنبال این بودند که در آن فرصت در مقام قدرت‌طلبی و سهم‌پذیری و کسب قدرت برای کسب منفعت، کارهایی را انجام دهند.

ما باید این ذهنیت را اصلاح کنیم. اگر شما امروز این سوال را مطرح می‌کنید که چگونه باید اصلاح کرد؟ پاسخ این است که باید از این مسیر غلطی را که تا به امروز آمده‌ایم، برگردیم.

واکنش عطریانفر به حواشی انتخاب رئیس اتاق بازرگانی ایران/ یا باید برانداز شویم، یا اصلاح‌طلب یا منفعل؛ راهِ دیگری نیست

برای عنصر فعال بودن یا باید برانداز شویم، یا اصلاح‌طلب یا منفعل؛ راهِ دیگری نیست!

قابل برگشت است؟

حتماً! اگر برسیم به اینکه امکان بازگشت نیست پس اساساً هرگونه فعالیت سیاسی برای امثال ما باید متوقف شود و باید به دنبال زندگی خود برویم.

ما اگر بخواهیم عنصر فعالی باشیم، سه راه بیشتر نداریم؛ یا باید برانداز باشیم، یا برویم به سمت اصلاح مسیر و یا باید دچار انفعال شویم و بیشتر از این سه فرآیند راهی پیش روی ما نیست و سرفصل چهارمی نمی‌توان تعریف کرد.

کسانی که دلبسته این ملت هستند و می‌خواهند برای مردم کاری کنند، قطعاً نباید منفعل شوند و به یک گوشه‌ای رفته و برای خودشان زندگی متعارفی داشته باشند. البته وقتی می‌گویم اصلاح‌طلبی، منظورم نظریه گروهی که می‌گویند ما اصلاح‌طلبیم نیست بلکه اساساً هر انسانی که دل در گرو ایران، ملت ایران، انقلاب ایران و اسلام دارد، باید روز به روز شرایط را از روز پیشین بهتر کند، این فرایند، فرایند اصلاح است.

باید از امثال حسن روحانی حمایت و پشتیبانی کرد

در این روند، نیروهایی مانند آقای روحانی داریم که پایه اصولگرایی داشته و مدتی به قدرت رسیده اما روندها، رویکردها و فرایندهایش کاملاً اصلاح‌طلبانه بوده و قابل دفاع است و باید از او حمایت و پشتیبانی کرد.

بنابراین باید این مسیر را برگردیم و برای اینکه امکان برگشت در این مسیر ایجاد شود، هر کسی در هر موقعیتی، از بالاترین مقام و رفیع‌ترین قدرت سیاسی و اعتقادی ملت که رهبری است تا لایه‌های پایین‌تر که فرودست‌اند و نهایتاً احزابی که می‌توانند قوّت و قدرت پیدا کنند و بتوانند تاثیرگذار باشند، یا شخصیت‌ها و نهادهای اجتماعی و نهادهای صنفی و دیگران، همگی باید این باور را مجدداً احیا کنند که مردم همه‌کاره این کشور هستند.

هنوز تصاویری منتشر می شود و می بینیم امام (ره) با جمعی از خبرگان رهبری و روحانیون صحبت می‌کنند و می‌گویند معنی ندارد که شما بخواهید قیومیت بر مردم داشته باشید حتی اگر باور قطعی این باشد که فهم شما درست باشد و مردم دارند اشتباه می‌کنند اما مردم دنبال اشتباه‌شان هستند، شما حق ندارید نظرتان را تحمیل کنید. مردم باید این راه را بروند و یک روز هم برسند به اینکه مثلاً این تصمیم‌شان غلط بوده، از این مسیر برمی‌گردند ولی اگر شما بخواهید به جای مردم تصمیم بگیرید، به تدریج در یک فرآیند طولانی‌مدت ، این قاعده غلط شکل خواهد گرفت که مردم چه‌کاره‌اند؟! ما به جای مردم کار می‌کنیم.

فلان فرد می‌خواهد به جای همه مردم تصمیم بگیرد!

مصیبتی که در گروه‌های سیاسی و انقلابی زمان شاه داشتیم، این بود که مثلاً فلان فرد می‌گفت من یک چریک و کادر همه‌جانبه یک گروه سیاسی و انقلابی هستم و می خواهیم به جای مردم تصمیم بگیریم و به جای هزار مرد کشته شویم و به جای هزار مرد روندها را تغییر دهیم. این غلط است.

پایداری سیاسی و بقای یک کشور که متکی بر دوش تک تک مردم است، در این است که هر انسانی به هر میزانی که فهم دارد و علاقمند مشارکت است باید میدان فراخی برای حضور داشته باشد و فهم او در اداره کشور دخالت داده شود.

ما دچار این مصیبت هستیم که قدرت ناطقه حاکمیت با قوه سامعه مردم رابطه منطقی برقرار نمی‌کند به این معنی که وقتی شما دو نفر در یک گفت‌وگویی قرار می‌گیرید، اگر این گفت‌وگو بخواهد خروجی مناسبی داشته باشد باید بین فردی که سخن می‌گوید و فردی که سخن او را می‌پذیرد، یک زبان مشترکی باشد. باید یک پله‌ای برقرار شود تا این شرایط شکل بگیرد.

اگر بنا بر این باشد که آقای ایمانی سخن بگویند ولی حواس ما جای دیگری باشد، گفت‌وگوی مناسبی شکل نمی‌گیرد. من باید از این قاعده تبعیت کنم. اگر این تبعیت شکل بگیرد، دو اتفاق خواهد افتاد؛ یکی اینکه قدرت حاکم، جامعه‌پذیری را باور می‌کند. به این معنی که برای جامعه اصالتی قائل می‌شود که منِ صاحب قدرت باید این جامعه را به رسمیت بشناسم و آن را بپذیرم و متقابلاً رابطه معکوسی شکل می‌گیرد به این ترتیب که منِ جامعه می‌پذیرم این قدرت حاکم چون به نمایندگی از من تلاش و تدبیر می‌کند، رفتار و حرکت او برای من قابل احترام و قابل تمکین است و در برابر آن التزام دارم و متعهد هستم.

پیام قضیه اخیر اتاق بازرگانی ایران چه بود؟

جامعه‌پذیری قدرت حاکم و قدرت‌ناپذیری جامعه، این مسئله را به وجود آورده است که بین سامعه مردم و ناطقه حاکمیت گسست اساسی ایجاد شده است و این مسئله باید اصلاح شود.

اما این مسئله چه زمانی اصلاح می شود؟ اولاً عناصری که در این میانه نقش واسطه ایفا می‌کرده و می‌توانستند ایمان‌آفرینی کنند و به جامعه پیام مثبت بدهند، مجدداً احیا شوند. کلیه نهادهای اجتماعی، احزاب سیاسی و همه کُلنی‌هایی که در میانه میدان حاکمیت و مردم، نقش واسط دارند باید مجدداً احیا شوند. باید به آنها میدان داده شود که بر اساس ظرفیت‌ها و توانمندی‌های خود، ایفای نقش کنند.

در حوادث اخیر و در قضیه اتاق بازرگانی ایران، چه مسائلی به وجود آوردند و پیام چه بود؟ پیام این بود که قدرتی بدون هیچ‌گونه عملکرد مشروعیت‌دار می‌خواهد انتخابات درون‌صنفی یک مجموعه را به هم بزند و با قدرت مسلط خودش، معادلات آنجا را تغییر دهد. خب این غلط است. چه اشکالی دارد یک نهاد صنفی کار خودش را انجام دهد؟ یک نهاد اجتماعی چرا نباید بیاید در میدان برای خودش برنامه‌ریزی کند؟

وقتی چنین تفکری وجود دارد که فلان شخصیت موثر در عالی‌ترین سطوح قدرت سیاسی و اجتماعی ما بر این باور است که نهادهای اجتماعی، کانون‌های سرمایه‌گذاری دشمن هستند و دشمن آنجا می‌آید نفوذ می‌کند، پس باید کل قاعده را به هم بزنیم، حتی اگر باورمان این باشد که دشمن هم چنین کاری می‌کند و بساط نهادهای اجتماعی برچینیم، خب به تدریج این رابطه منطقی مردم و حاکمیت از بین خواهد رفت.

دیگر هیچ صدایی از ناحیه رسانه‌ها شنیده نمی‌شود

با این تفاسیر راهکار این است که به باورهای نخستین امام (ره) برگردیم و آنها را ملاک قرار دهیم، ثانیاً اینکه در این میدان و در فرصتی که وجود دارد، این موضوع را به رسمیت بشناسیم که نهادهای واسط باید مجدداً احیا شوند، مثلا ما اکنون فقیرترین رفتار رسانه را در کشور داریم. اساساً با کدام منطقی می‌شود پذیرفت که یک جامعه بزرگ ایرانی واجد یک فرهنگ عمومی کاملاً توسعه‌یافته ابزاری ناکافی داشته باشد؟ چون دیگر هیچ صدایی از ناحیه رسانه‌ها شنیده نمی‌شود.

ما در سال‌های ۷۸، ۷۹ و ۸۰ در حوزه رسانه‌های مکتوب بالغ بر ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار نشریه منتشرشده داشتیم و مردم دنبالش بودند چون از این طریق با حاکمیت ارتباط برقرار می‌کردند. متأسفم که امروز به شما عرض کنم کمتر از ۱۵۰ هزار نشریه داریم در حالی که ۲۰ سال از آن تاریخ گذشته است.

۲۱۹۲۱۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

خبرهای مشابه